اعیاد شعبانیه مبارک باد
قوی ترین منطق
منطق قوی فاطمه علیها السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
امیر المؤ منین علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: برو و میراث پدرت (فدک) را بگیر.
فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر آمد و گفت: میراث پدرم رسول خدا را که به من تعلق دارد بده.
ابوبکر گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا سیلمان برای داود ارث نگذارد؟
ابوبکر که در برابر منطق محکم فاطمه علیها السلام عاجز ماند غضبناک شد و دوباره گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا زکریا (در قرآن) نگفت: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب (فرزندی به من عطا فرما تا از من و آل یعقوب ارث برد).
ابوبکر که دوباره با دلیل محکم فاطمه علیها السلام روبرو شد بدون هیچ منطقی حرف خود را تکرار کرد و گفت: پیامبران ارث نمی گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا در قرآن نیامده است یوصیکم اللّه فی اولادکم للذکر مثل حظ الا نثیین (خداوند درباره فرزندانتان سفارش کرده است که پسر به اندازه دو دختر ارث می برد).
ابوبکر دوباره حرف خود را تکرار کرد که پیامبران ارث نمی گذارند!
این سخن که پیامبران ارث نمی گذارند را عایشه و حفصه همسران پیامبر صلی اللّه علیه و آله به آن حضرت نسبت داده اند. اتفاقا وقتی عثمان به خلافت رسید عایشه به او گفت: میراث مرا از رسول خدا بده.
عثمان به او گفت: تو نگفتنی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود ما پیامبران چیزی به ارث نمی گذاریم و حق فاطمه را ضایع کردی؟ من هم چیزی به تو نخواهم داد
کشف الغمه، ج2
وقت دعا
وقت دعا فکر میکنم، خدا همه چیز را آفریده و به خودمان واگذار کرده است و دعا یا توکل تلقیناتی است برای فریب خودمان؟
آیا این گمان خطا خودش یک تلقین کاذب نیست؟ به کدام یا به چه استدلال عقلانی و منطقیای مبتنی و متکی است؟
دقت شود، اگر کسی اعتقادی به خدا نداشته باشد، نباید اصلاً در خصوص توکل، توسل، دعا و … که به خدا و فعل خدا و چگونگی ارتباط انسان با خدا بر میگردد، تفحص و بحث کند، چرا که اصل را قبول ندارد تا فرع متعلق به آن را قبول داشته باشد یا مورد تفکر و بحث قرار دهد و باید تحقیق و تفکر خود را از نقطهی دیگری آغاز نماید. اما اگر کسی خدا را قبول داشته باشد، با شناختی که از خالق علیم، حکیم و قادر دارد، میفهمد که آفریدن جهان و رها کردن آن، کاری عبث و غیر حکیمانه است و چنین کارهایی از خدا صادر نمیگردد و او منزه (سبحان) از این نقصها میباشد. لذا هم خلق کرده و هم «ربوبیّت» مینماید. چنان چه فرمود:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ» (المؤمنون، 115 و 116)
ترجمه: آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد * پس والاستخدا فرمانرواى برحق خدايى جز او نيست [اوست] پروردگار عرش گرانمايه.
الف – تفکر و اندیشه کاذب رها کردن خلقت پس از خلق، از اسرائیلیاتی است که به یهودیت نفوذ داده شد تا ضمن حفظ اعتقاد به خدا و رسول خدا، دین را از زندگی خارج کنند و بگویند همه کارها به دست خودمان است. این گمان انحرافی در مکاتب نوین امروز نیز دیده میشود. (امثال رورتی یا مقامات اسرائیلی) میگویند: اگر خدایی هم باشد، کارهای نیست، او فقط خلق کرده و امور به دست خودمان سپرده شده است، پس این ما هستیم که تصمیم میگیریم و قانون میگذاریم:
«وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (المائده، 64)
ترجمه: و يهود گفتند دستخدا بسته است، دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آن چه گفتند از رحمتخدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مىبخشد و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مىكوشند و خدا مفسدان را دوست نمىدارد.
ب – همان خدایی که خلق نموده و فرموده که بیهوده، عبث و بازیچه نیافریدم، مکرر تصریح نموده که من «ربّ العالمین» و «ربّ السّماوات و الارض» و «ربّکم» هستم و ربّ یعنی صاحب اختیار و تربیت کننده امور. پس کنار نکشیده است.
ب/1 – همان خدایی که عالم هستی را خلق و ربوبیّت مینماید و در برخی از امور به انسان اختیار داده است و بر این عالم نظمی پایدار و یک پارچه استوار نموده است و قوانینی چون جاذبه و دافعه، علت و معلول، تأثیر و تأثر، محرک و حرکت و …، را مستولی نموده است، از یک سو فرموده که به انسان چیزی به جز نتیجهی تلاشاش نمیرسد:
«وَ أَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى * ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى * وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى» (النّجم، 39 تا 42)
ترجمه: و اين كه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست * و [نتيجه] كوشش او به زودى ديده خواهد شد * سپس هر چه تمامتر وى را پاداش دهند * و اين كه پايان [كار] به سوى پروردگار توست.
و هم چنین فرموده: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ – الرّعد، 11» یعنی: «در حقيقتخدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند»
ب/2 – و از سوی دیگر فرموده یکی از قوانین جاری، یکی از قوانین علت و معلول و تأثیر و تأثر، دعا است. لذا امر به دعا نموده و با تأکید بر ربوبیت خود فرموده: بخوانید مرا تا استجابت کنم شما را و دعا نکردن را کبر خوانده است:
«وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (غافر، 60)
ترجمه: و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ در مىآيند.
و هم چنین تأکید نمود که اگر این دعاها نباشد، پروردگار (ربّ) هیچ اعتنایی به شما نمیکند و اگر او اعتنایش را بردارد، آن وقت عذاب لازم و ضروری میشود:
«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامً» (الفرقان، 77)
ترجمه: بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند در حقيقتشما به تكذيب پرداختهايد و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد.
پ – دقت کنید که انسان ذاتاً فقیر، نیازمند، ناقص و عاشق کمال است. پس چه بخواهد و چه نخواهد، دائم در حال «دعا - خواستن» است. چه آن را به زبان بیاورد و چه نیاورد و چه از خدا بخواهد و چه از غیر خدا بخواهد و چه گمان کند همه امور به دست خودش است.
پس، کسی گمان نکند که اگر در ذهنش خدا را تعطیل کرد، ربوییّتش را نفیکرد، گمان کرد که همه چیز به خودش واگذار شده است و …، دیگر دعا ندارد، بلکه همان دعا را به زبان، به قلب یا به عمل نزد دیگران میبرد، چرا خودش ذاتاً فقیر است و اگر داشت که دیگر دعایی نداشت.
بسم الله
رمز بسم الله…
گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با بسم الله"آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن ” بسم الله الرحمن الرحیم” در پارچه ای پیچید و با ” بسم الله ” آن رادر گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و “بسم الله” را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشتو با گفتن “بسم الله” در مکان اول خود گذاشت.شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن “بسم الله” از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.